☆ عاشقم برهمه عالم که همه عالم از اوست☆
☆ عشق فقط خداست..... فقط خدا  ☆
قالب وبلاگ
پيوندهای روزانه
طراح قالب
_*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_
مى خواهم يك بار جمال دل آرايت را ببينم

صفوان بن يحيى و محمّد بن سنان حكايت كنند:
روزى در مكّه معظمّه به محضر شريف امام رضا عليه السلام حضور يافتيم و اظهار داشتيم : ياابن رسول اللّه ! ما عازم مدينه منوّره هستيم ، چنانچه ممكن است نامه اى براى فرزندت حضرت ابوجعفر محمّد جواد عليه السلام بنويس ، كه انشاءاللّه ما را مورد لطف و عنايت خود قرار دهد.
و حضرت رضا عليه السلام تقاضاى ما را پذيرفت و نامه را نگاشت ؛ و تحويل من داد، هنگامى كه نامه را گرفتيم به سمت مدينه حركت كرديم .
و چون به منزل حضرت جواد سلام اللّه عليه رسيديم ، خادم حضرت به نام موفّق نزد ما آمد، در حالى كه كودكى خردسال را - كه حدود پانزده ماه داشت - در آغوش گرفته بود.
و ما متوجّه شديم كه آن كودك ، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد عليه السلام مى باشد.
به موفّق ، خادم حضرت فهمانديم كه ما نامه اى براى حضرت آورده ايم ؛ و نامه را تحويل خادم داديم .
حضرت دست هاى كوچك خود را دراز نمود و نامه را از موفّق گرفت و به خادم اشاره نمود كه نامه را باز كن .
و چون نامه را گشود، حضرت مشغول خواندن نامه گرديد و در ضمن خواندن ، تبسّم بر لب داشت .
وقتى خواندن نامه پايان يافت ، به ما فرمود: شما از سرورم تقاضا كرديد تا برايتان نامه اى بنويسد كه بتوانيد با من ملاقات و صحبت نمائيد؟
عرض كرديم : بلى ، چنين است .
سپس محمّد بن سنان اظهار داشت : اى مولا و سرورم ! من از نعمت الهى - يعنى چشم - محروم و نابينا شده ام ، اگر ممكن است بينائى چشم مرا برگردان ، تا يك بار به جمال دل آراى شما نظر افكنم ؛ و دو مرتبه به حالت اوّل برگردم .
و اين لطف و كرامت را پدرت و نيز جدّت حضرت موسى بن جعفر عليه السلام بر من عنايت فرمودند.
سپس حضرت دست مبارك خويش را دراز نمود و بر چشم من كشيد؛ و در همان لحظه چشمم روشن و بينا گرديد، به طورى كه همه جا و همه چيز را به خوبى مى ديدم ، پس نگاهى به جمال دل آرا و مبارك حضرت افكندم .
و لحظه اى بعد از آن ، دست بر چشم من نهاد و دوباره همانند قبل نابينا شدم .
پس از آن ، من با صداى بلند اظهار داشتم : اين جريان همچون حكايت فطرس ملك مى باشد.
سپس حضرت جوادالا ئمّه عليه السلام پاهاى خويش را بر سينه خادم نهاد و كلماتى را بر زبان مباركش جارى نمود.


موضوعات مرتبط: 169_چهل داستان از امام جواد عليه السلام
ادامه مطلب
[ شنبه ۶ مهر ۱۳۹۲ ] [ ۱۰:۱۱ ب.ظ ] [ معصومه نورخواه ]
.: Weblog Themes By Bia2Skin :.
درباره وبلاگ


بِسمِـ الُلهِ اِلرَحمنِـ الرَحیــــــــمِـــ

وَإِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ

بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَيَقُولُونَ

إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ



به نام خدا
سلام و درود فراوان به تمام انسان های پاک خداوند بزرگ ومتعال

دوستان عزیزم هدفم از تاسیس این وبلاگ که با نام خداوند بزرگ عطر آگین شده است .

این است که بدانیم خداوند بزرگ در تمام ثانیه های زندگی و حتی در سخت ترین شرایط زندگی
عاشق بندگانش می باشد
حتی اگر بندگانش خدا رو فراموش کرده باشند .

ما انسانها از گل ساخته شده ایم و خداوند روح عاشقش رو در وجود بی جان ما دمید تا جان بگیریم و شروع به زندگی کنیم .

اما ؟متاسفانه ما انسان ها آن را با تفکرات نادرست وقضاوت کردن های نا عادلانه در مورد هم به فراموشی سپردیم .
آن چیزی که انسان آن رو فراموش کرده .
حقیقتی است به نام عشق الهی عشق خداوند بزرگ به بندگان پاکش


خداى تعالى پیامبران و اوصیاى ایشان (ع) را با معجزاتى که دیگر افراد بشر از آوردن نظیر آنها عاجزند، یارى کرده است تا گواه راستین بر درستى خیر و هدایتى باشد که از طرف خدا براى مردم آورده ‏اند، که اگر این یارى خدا نبود، آنان در انجام رسالت خود سست می ‏شدند و کسى گفته‏ هاى آنان را تصدیق نمی ‏کرد.



امام باقرعلیه السلام فرمودند:هرگاه ازامرما(احادیث ما)چیزی شنیدی
وقلب تو آن راپذیرفت خداوندراسپاس وستایش کن،
واگرقلب تو آن را انکارکرد آن رابه خودمااهل بیت واگذار(بگوخودآنهامی دانند)
ومگوچطوراین حدیث صادرشد؟چطوربوده؟وچگونه است؟
زیرا این رد کلام ما می باشد وبخداقسم شرک ورزیدن به خداوندبزرگ است!





استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع مجاز و باعث خوشحالی ما می باشد
موضوعات وب
امکانات وب
Online User


کد متحرک کردن عنوان وب